راز نفوذ کلام قاسم سلیمانی بین مسئولین عراقی چیست؟-راهبرد معاصر
عمق استراتژیک جمهوری اسلامی در منطقه غرب آسیا

راز نفوذ کلام قاسم سلیمانی بین مسئولین عراقی چیست؟

این روزها بیش از پیش نام قاسم سلیمانی در رسانه‌ها به عنوان تعیین کننده مهم روندهای سیاسی در عراق شنیده می‌شود اما چه چیز او را تا این حد توانمند کرده که بتواند به چنین شخصیت کاریزماتیکی در عراق تبدیل شود؟
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۷ - ۰۴ دی ۱۳۹۸ - 2019 December 25
کد خبر: ۳۱۷۰۱

راز نفوذ کلام قاسم سلیمانی بین مسئولین عراقی

 

به گزارش راهبرد معاصر؛ نام سپاه قدس پاسداران انقلاب اسلامی به طور اعم و سردار قاسم سلیمانی به طور اخص، چند ماه پس از سقوط صدام به مرور در رسانه‌ها بیشتر منتشر شد و امروزه، به ویژه در سپهر سیاسی عراق، قاسم سلیمانی شخصیتی مشهور است که دوستان و دشمنانش به توانمندی او تاکید و اعتراف دارند. به یادم هست حتی یک بار وقتی در تاکسی نشسته بودم، مسافر جلو که از عرب های خانقین بود، می گفت من آشپز هستم و یک بار برای غذای جلسه مسعود بارزانی با قاسم سلیمانی پیش من آمدند. در واقع در عراق امروز، کار به جایی رسیده که یک آشپز (که البته نظر مثبتی هم نسبت به ایران نداشت)، برای اثبات اهمیت کارش، مثالی می آورد که در آن قاسم سلیمانی یکی از بازیگران است.

 

طبیعی است این حد از بازیگری (درست باشد یا غلط مورد بحث ما نیست)، دشمنی های زیادی هم می آفریند. تصور کنید ایران کشوری بود مانند فیلیپین؛ آنوقت در میان عراقی ها نه اینقدر هوادار داشت و نه اینقدر دشمن! اما چرا قاسم سلیمانی تبدیل به یک شخصیت کاریزماتیک در عراق شده؟ چرا تقریبا هیچ سیاستمدار مطرح و مسئول سنی، شیعه و کردی وجود نداشته که حداقل یکبار با قاسم سلیمانی ملاقات نکرده باشد؟ در ادامه به بررسی چرایی تبدیل شدن قاسم سلیمانی به یکی از چهره های موثر اصلی در عراق می پردازیم؛ ذکر این نکته ضروریست که هدف از این یادداشت نه قهرمان سازی بی مورد از فرمانده سپاه قدس بلکه تبیین چرایی بالا رفتن نفوذ کلام وی در میان مسئولین عراقی تا این حد است.

 

عوامل نفوذ کلام قاسم سلیمانی در میان مسئولین عراقی

سلیمانی شخصیتی است که بیشتر از آن که از خودش چیزی بشنویم، از رسانه ها یا کسانی که او را دیده اند، در موردش می شنویم. او در همان روزهای اول سقوط صدام، متاثر از خلاء قدرت بوجود آمده در عراق و تلاش امریکایی ها برای تبدیل این کشور به پایگاهی برای تهدید ایران، با تکیه بر گروه های عراقی نظیر مجلس اعلای اسلامی و سپاه بدر، کوشید جریان فکری-سیاسی نزدیک به مقاومت اسلامی را در کشور همسایه تقویت کند. به همین خاطر در برهه های اولیه پس از سقوط صدام که شیعیان در معرض تهدید باقیمانده های بعث و وهابی‌ها بودند، سلیمانی احتمالا از گروه جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر حمایت کرده است. لفظ احتمالا از آن رو به کار برده شد که هیچ مدرک محکمه پسندی در این مورد وجود ندارد و این موضوع را تنها با فرض صحت گزارش رسانه های غربی-عربی و البته اتحاد طبیعی میان ایران با جیش المهدی آن روز که مدافع شیعه تلقی می شد، می توان درست پنداشت.

 

در اینجا شایسته است یک نکته در مورد جیش المهدی ذکر شود. در فازهای اولیه سقوط صدام اولا جیش المهدی یک گروه با انگیزه و مقاوم شیعی محسوب می شد که رگه های افراط آن بیرون نزده بود؛ ثانیا دشمنی آن با وهابی ها و امریکایی ها بود. در وخامت اوضاع آن روز شیعیان همینقدر بس که در منطقه ای به نام لطیفیه، ماه ها هر خودرویی می آمد را نگه می داشتند و اگر اسم راننده یا مسافران به شیعیان می خورد (مثل علی یا جعفر) یا از استان های شیعه نشین بودند، سر از تنش جدا می کردند. در آن برهه این جیش المهدی بود که وارد عمل شد و لطیفیه را با خاک یکسان کرد. اما به مرور خودسری در جیش المهدی بالا گرفت و به همین خاطر، طی عملیات صولة الفرسان با فرماندهی حضوری نوری المالکی، ایران به جای حمایت از جیش المهدی، به مقتدی صدر فشار آورد تا تسلیم شود. اکنون به موضوع نفوذ کلام قاسم سلیمانی در میان مسئولین عراقی می پردازیم:

 

نداشتن نگاه بالا به پایین: برخلاف تصور بسیاری از مردم، قاسم سلیمانی در جلسات با مسئولین کشورهای مختلف از جمله عراق، نگاه بالا به پایین ندارد و به شهادت بسیاری از مسئولین خارجی، این سردار سپاه در چارچوب سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قائل به تحکم به سایرین نیست. از همین رو سلیمانی هیچگاه در جلسات دستوری سخن نمی گوید و استقلال عمل مخاطبینش را حفظ می کند. او تنها پیشنهادات عمدتا ایجابی و نه سلبی برای همراه کردن سایر بازیگران می دهد. محمود المشهدانی، رئیس پارلمان اسبق عراق در گفتگویی تصریح کرده «قاسم سلیمانی برخلاف مک گورک، تهدید نمی کند. او پیشنهادی برای همکاری می دهد و همزمان مشوق های خود را هم معرفی می کند». در خصوص نوری المالکی شاهد بودیم با وجود استقبال وی از جورج بوش، رابطه سلیمانی با نخست وزیر اسبق گسسته نشد و همچنان تعاملات میان آن ها برقرار است.

 

حفظ احترام طرف مقابل: ایاد علاوی که یکی از بزرگان سکولار و نزدیک به امریکای عراق است، در مصاحبه ای، شرح یکی از جلسات خود با قاسم سلیمانی را چنین آورده: «قاسم سلیمانی انصافا با احترام با ما حرف می زد و سیاست خودش را تشریح می کرد. او از من خواست تا به بلوک شیعی بپیوندم ولی من گفتم، با طایفه گرایی مخالفم».

 

چابک عمل کردن: حیدرالعبادی که این روزها، صدای مخالفتش با ایران و قاسم سلیمانی بلندتر شده، در مصاحبه خود تاکید کرده که قاسم سلیمانی، "فورا" پس از تماس او، به بغداد آمد و بی درنگ به دولت عراق برای مبارزه با داعش کمک رساند. مسعود بارزانی هم در مصاحبه اش با صدای امریکا گفته بود سلیمانی تنها 48 ساعت بعد از درخواست کمک از سوی اربیل، سلاح و تجهیزات و نیرو به اقلیم داد تا داعش به اربیل نرسد. این سطح از چابکی در کمک به طرف های مختلف در عراق باعث می شود اعتماد به ایران در مواقع بحرانی عراق، بالا برود و سیاسیون عراقی همواره به عنوان یک مدافع روز مبادا هم که شده، بخواهند که قاسم سلیمانی را در کنار خود حفظ کنند.

 

عدم کینه توزی نسبت به دشمنان دیروز: بلوک سنی پارلمان به ویژه افرادی نظیر خمیس الخنجر که امروزه به یکی از قطب های فراکسیون البنا (نزدیک تر به مقاومت) تبدیل شده، روزگاری دشمن ایران و مقاومت بود. اما مشی قاسم سلیمانی مبتنی بر حذف دشمنان دیروز نبوده و نیست و به همین خاطر شاهدیم که امروز، خمیس الخنجر، همو که دیروز در شبکه های سعودی ضد ایران سخن می گفت و (نه با صراحت) آب به آسیاب داعش می ریخت، در لیست تحریم های امریکا قرار گرفته است. در مورد کردها نیز اوضاع به همین ترتیب است. سلیمانی که پیش از برگزاری همه پرسی جدایی حتی شخصا به اربیل رفت و با حاضر شدن بر سر قبر مام جلال، تمام تلاش خود را به کار بست تا بارزانی ها را از این اقدام منصرف سازد، پس از پایان یافتن درگیری ها میان حشدالشعبی و پیشمرگه، کانال های ارتباطی با اربیل را قطع نکرد و همچنان روابط را برقرار نگه داشت.

 

مردمی بودن: در گزارشی که مدت ها قبل در یکی از اندیشکده های غربی می خواندم، از دلایل محبوبیت قاسم سلیمانی در میان نیروهای حشدالشعبی، چنین ذکر شده بود: «او از میدان آموزش تا وسط درگیری تا روی تخت بیمارستان و تشییع جنازه، همراه نیروهاست». قاسم سلیمانی با رزمندگان عراقی آیند و روند بی تکلفی دارد. بارها به صورت نگهانی میان رزمندگان حاضر شده و آن ها را تشجیع کرده. خودش گاه در میدان نبرد آنقدر جلو رفته که خودرویش و سپس پایش تیر خورده است.

 

شجاعت: برخلاف فرماندهانی که در مدارس نظامی و به صورت کلاسیک آموزش دیده اند، قاسم سلیمانی در میدان جنگ بزرگ شده و اکنون بیش از بسیاری از فرماندهان عراقی، در میادین نبرد با داعش سابقه حضور دارد. همین حضور میدانی نفوذ کلام وی را در بدنه حشد و به تبع، سیاسیون عراقی بالا می برد. تصاویر وی پشت خاکریزهای نزدیک به داعش، وقتی جلوتر از محافظان حرکت می کند و محافظانی که تلاش می کنند، او را پایین بکشند تا در تیر رس داعشی ها قرار نگیرد، برای ارائه تصویر یک قهرمان از او موثر است.

 

بهره سخن

عوامل بالا باعث شده تا قاسم سلیمانی شخصیتی موثر در سپهر سیاسی عراق شود. اکنون شاید پس از آیت الله سیستانی، سلیمانی نفر بعدی باشد که بلوک های شیعی کم و بیش روی او اتفاق نظر دارند. با استفاده از همین جایگاه او به بغداد سفر می کند و می کوشد رای بلوک شیعه و سپس بخشی از بلوک سنی را در راستای تعیین سیاست هایی در راستای ایجاد یک عراق مستقل، قوی و با ثبات یکدست کند. خصوصیات سلیمانی باعث شده در سایه توجهات الهی، یک چهره کاریزماتیک در عراق شود.

ارسال نظر
تحلیل های برگزیده